آراد جمشیدی(اشعار و نوشته ها)

اشعار،نوشته های آراد جمشیدی

آراد جمشیدی(اشعار و نوشته ها)

اشعار،نوشته های آراد جمشیدی

  • ۰
  • ۰

تو بودن



قطعا "تو" بودن

صفتی مبهــم است

برای من؛

و تمام آنهایی که

جاودانگی را در  چشمانت دیده اند...

  • arad
  • ۰
  • ۰

جهان تاریک

------------------------
به چشمهایم نگاه میکنم
که هر روز از نو
درد را برایم آغاز میکنند؛
به چشمهای سیاهم
که سیاهی اش را
سپیدیِ پوچ احاطه کرده است...
به چشمهایم خیره میشوم
به قاتل مغزم
به همدست این جهان تاریک؛
باور کن
خواب مزدور خوبی ست
زندانبان چشمهایم پشت میله های شب
در ازای چند کابوس ناقابل...
؛
به خواب عمیق کودک
در سکوت آوار ها سوگند!
این دستها به اشتباه
مرگ را بر گردن گرفته اند؛
قاتل چشمهای من
طلوع بیهوده ی صبح بود،
در عصری که عشق همچنان
ساکن غارهای تاریک دروغ است...!!

]#آراد_جمشیدی[
-----------------

  • arad
  • ۰
  • ۰


ما سکوت کردیم
تا زبانمان خستگی بدر کند
ای سکوت کرده
با لکنتی منفور در زبان!
سکوت تو
قاصد کدام بهانه است
؟!

  • arad
  • ۰
  • ۰

وِرد نگاه تو

از دستهایم خواهم پرسید
راز آشفتگی گیسوانت را
تو اما نخواهی گفت
پریشانی حال من
جادوی کدام نگاه
تو بوده است..!!

#آراد_جمشیدی

  • arad
  • ۰
  • ۰

شب از پشت چشمانت طلوع کرد
و جایی لابه لای موهایت به پایان رسید
سالها بعد
چشمان تو طلوع خورشید بود بر سرزمین
یخ زده دستان من
و دستان من
کودکی که در میان تاریکی شب می دوید
 تا به طلوع چشمان تو برسد
چه بسیار شعر هایی که
در سرخاب لبانت غرق کرده ام
تا شنا کردن در خیالت را بیاموزم
و گونه هایت
سیب هایی که مرا به بهشت آتشین
 آغوش تو تبعید میکند
تا زیبایی ات را هر صبح
از نو
در دفترم آغاز کنم....

    #آراد جمشیدی

  • arad
  • ۰
  • ۰

لباس ها

هر کدام از ما
هر روز
لباسهایی به تن میکنیم
از جنس واژه های برهنه
پیش از بیرون رفتن
پیش از سخن گفتن
پیش از دوست داشتن
آری
آن دیوانه ی عریان در خیابان
به راستی
کدام واژه ها را به تن کرده است؟
یا کودک لرزان در برف
گرما را از کدام واژه طلب میکند؟
آیا هنوز هم
روسپی های شهر
برهنگی جسمشان را
به عریانی زبان ها ترجیح میدهند؟؟
حالا بیشتر خواهم فهمید
سپید بودن
واژگان انسان های مرده را...!!

  #آرا_جمشیدی

  • arad
  • ۰
  • ۰

طلوع تو


انگشت به دهان،

به زیبایی ات می اندیشم

می بایست 

با انگشتان خیس خورده ام

خورشید را خاموش کنم؛

تا آمدنت

تنها طلوع

بر خیال تاریک من باشد

؛

؛

#آراد_جمشیدی



  • arad
  • ۰
  • ۰

شعری برای خودم

نامم آراد است

نام دیگرم را فراموش کرده ام...

شعر و نگاه تو

نامم را

با صدای بلند مینویسند

کاش میشد نگاه تو را شنید!!!

افسوس

آخرین بوسه ات،

گوش هایم را با خود برد؛

گفت:

چشمانت برای شنیدن کافیست...

چشمانم،

رفتنت را بدرقه کرده اند

لبانم،

روی پیشانی ات جا مانده.

بگو چه کنم؟؟؟


آراد تنها نام من است...

نیمی از آن را شعر

و نیمه ی دیگرش را

تو به تاراج برده ای

؛

شعر جنون می آفریند

و نگاه تو ،شــــــــــــعـر...


#آراد_جمشیـــــدی

  • arad